لطفا ,
مزاحم نشوید !
.
.
.
.
.
" ما "
مشغول دوست داشتن یکدیگر هستیم !
.
.
عــــــــــــاشقتم عشقم
زمانی عاشقی ومیتونی ادعا کنی عشقت واقعیه که رهاش کنی…در قفس رو باز کنی و بزاری پرنده ی
قشنگت پرواز کنه…آزاد،آزاد…بزار اونقدر بره که تو انتهای آسمون ببینیش…مطمئن باش اگه دلش عاشق باشه
وبرگشتنی باشه، برمیگرده …اما اگه بر نگشت…بسپرش دست خدا…بذار اونقدر پرواز کنه تا به اون جایی که
میخواد برسه. به همون جایی که دل کوچیکش شاد باشه واحساس سعادت کنه و تو رو تو رویات خوشحال
کنه.
چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن”
و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !
پِـلِی چَن تا موزیـڪ تِـڪراریُ هِی تِـڪرارُ تِـڪرارُ تِـڪرار .
مِثِ نَبـودَن اونایی ڪه دوسِشون داریُ …
פֿـوب میدونی بَرگَشتَنی دَرڪارنیس .
هیچے نیستَم
حَتے اونقدَر 'مرد' نیستَم
ڪِھ عاشِقمَ بشے
امّا ڪاش میفَهمیدی
مَن دَر بَرابر 'هَرزھِ های' بے اِحساسِ این شَهر شُلوغ
فَقَط یھ " پسر " سادِھ ام …!!!
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده…
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،
تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم…
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،
چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،
هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت…
به سلامتی پسری که
وقتی عشقش ناراحته همه چی رو کنسل میکنه به عشقش میرسه !
تو را به سبک خودم دوست دارم !
من دنباله روی عشق دیگران نیستم …
من برای تو نمی میرم تا لباس عزا تنت کنم ، نه !!
این دوست داشتنی احمقانه خواهد بود …
برایت زنده بمانم بهتر است …
هیچکس تو را مثل " من " دوست ندارد !
پس تو را مثل " من " دوست خواهم داشت ..
تو مجبور نیستی شعرهایم را دوست داشته باشی !
مجبور نیستی دعوا نکنی !!
مجبور نیستی همیشه لبخند بزنی !!!
مجبور نیستی که خودت را مجبور کنی مرا دوست داشته باشی
من دوست داشتنم را به تو ثابت نمی کنم …
همیشه حرف هایت را نمی پذیرم
قول نمی دهم هیچوقت فراموشی نگیرم
من حتی قول نمی دهم که هیچوقت روز تولدت را از یاد نبرم
تو مجبور نیستی باور کنی !!
اما باور نکردن تو از دوست داشتن من نمی کاهد …
این سبک من است !
و فقط من هستم که میتواند اینگونه تورا دوست داشته باشد …
من تو را به سبکی خاص ،
به سبک خودم دوست دارم ..
یادمه وقتـــــــــی بچه بودم
بعضی وقت ها بابامو نگاه میـــــکردم که ساعت ها با دست
مشغول جمع کردن آشـــــــغالای ریزی بود
که روی فـــــــرش ریخته بود
من حسابی به این کـــــــــارش میخندیدم چـــــــــون ما هم جـــــــارو داشتیم
هم جارو برقــــــــی
تا ……..چند وقت پیــــــــش داشتم با خودم
فکر میکردم که چجــــــــــوری مشکلاتمو حل کنم
یهو یه خــــــودم اومدم دیدم
که یه عالمه آشغال از روی فرش جـــــــــلوی خودم جمع کردم
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده
فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده…
اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم
باور نمیکنم اینک بی توام
کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی
تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ،
تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم…
کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم
در حسرت چشمهایت هستم ،
چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد
بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده
در حسرت گرمی دستهایت ، تا کی باید خیره شوم به عکسهایت ،
هنوز هم عاشقم ، عاشق آن بهانه هایت…
ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﻰ ﺑﻰ ﺳﻮﺍﺩﻯ ﮐﻪ ﻣﻴﮕﻔﺖ : ﻋﺸﻖ ﭼﻬﺎﺭ ﺣﺮﻓﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﺴﺨﺮﺵ ﮐﺮﺩﻥ …. ﻭﻟﻰ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ : ( ﺭ ﻑ ﻯ ﻕ ) ﻳﻌﻨﻰ عــــــــــــــــــــــشـــــــــــــقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ